پس از جریان غدیر و بیعت مسلمانان با حضرت علی علیه السلام، یک نفر از قریش به نام الحرث بن النعمان فهری که سخن پیامبر را درباره حضرت علی(ع) شنید که فرمود: “من کنت مولاه فهذا علی مولاه”، نزد پیامبر(ص) آمد  و گفت: “ای محمد(ص)، شما امر کردید از سوی خدا، که شهادت دهیم ان لا اله الا الله و انک رسول الله؛ پس پذیرفتیم. و گفتی که نمازهای پنجگانه را به جای آوریم؛ آن را هم قبول کردیم. و امر کردی که زکات امولمان را بدهیم و ماه رمضان را روزه بگیریم و حج به جای آوریم؛ همه را پذیرفتیم. اما شما به این مقدار راضی نشدی تا اینکه امروز پسرعمویت را به ما برتری دادی! آیا این امر از سوی توست یا از خداست؟ ”

پیامبر(ص) فرمود: “قسم به خدایی که جز او معبودی نیست، که این امر از سوی خداست.”

حارث از نزد پیامبر(ص) دور شد در حالی که درخواست عذاب الهی می کرد و می گفت: “خدایا اگر آنچه را که محمد(ص) می گوید حق است، پس سنگی را از آسمان بر ما بفرست و یا عذابی دردناک بر ما نازل فرما.”

به خدا قسم هنوز به شتر خود نرسیده بود که خداوند بر او سنگی نازل کرد که به مغزش خورد و از بدنش بیرون آمد و در دم به هلاکت رسید.

آن گاه این آیات نازل شد:

“سال سائل بعذاب واقع*للکافرین لیس له دافع*من الله ذی المعارج” سوره ی مبارکه ی معارج. آیات شریفه 1 تا 3.

 

از جمله قرطبی در تفسیر ایات نوشته که “سائل همان حارث بن نعمان فهری بوده است.”

 

منبع: الغدیر – جلد اول – صفحات 239 الی 266


2 دیدگاه

By امیرعلی فهری on دسامبر 16, 2011

همه ی فهریهابدنیستند

By لیلا- مدیر سایت اتوپیا on دسامبر 17, 2011

کاملا با شما موافقم. موفق باشید.

فید دیدگاه‎ها بازتاب‎ها

دیدگاهتان را بنویسید