محمّد بن وليد كه يكي از دوستان و اصحاب امام محمّد باقر عليه السلام است ، حكايت كند: روزي به قصد زيارت آن حضرت حركت كردم ، وقتي نزديك منزل امام عليه السلام رسيدم ، جمعيّت بسياري را ديدم كه براي زيارت آن حضرت آمده بودند.

 به همين جهت برگشتم و فرداي آن روز دوباره براي ديدار آن حضرت به راه افتادم و چون تنها بودم دوست داشتم كه رفيقي با خود مي يافتم تا با يكديگر به محضر شريف امام باقر صلوات اللّه عليه شرفياب مي شديم . آن روز هوا بسيار گرم بود؛ و من همچنان تنها حركت مي كردم ، در بين راه خسته و تشنه و گرسنه شده بودم ، مقداري آب كه همراه داشتم آشاميدم و در گوشه اي نشستم .

 پس از لحظاتي ، غلامي آمد و طَبَقي ، كه در آن غذاهاي متنوّع وجود داشت ، به همراه آفتابه اي برايم آورد. و هنگامي كه طَبَق غذا را جلوي من گذاشت ، گفت : سرور و مولايم فرمود: پيش از غذا دست هايت را بشوي – و با نام خدا – غذايت را تناول كن .

پس چون مشغول خوردن غذا بودم ، مولايم امام باقر عليه السلام تشريف آورد و من به احترام حضرت ، از جاي بر خاستم و ايستادم ، حضرت فرمود: – سر سفره – حركت نكن ، بنشين و غذايت را ميل نما. به همين جهت نشستم و غذايم را خوردم .

 پس از آن ، غلام مشغول جمع آوري ريزه هاي غذا شد كه اطراف ظرف غذا ريخته شده بود. حضرت فرمود: چنانچه در بيابان غذا خوردي ، اضافات آن را جمع نكن و آن ها را در گوشه اي رها نما – تا مورد استفاده جانوران و حيوانات قرار گيرد 

 ولي اگر در منزل غذا خوردي ، آنچه را كه اطراف سفره و يا اطراف ظرف غذا مي ريزد، تمام آن را جمع كن و تناول نما، چون كه رضايت خداوند متعال در چنين كاري است ؛

 و نيز سبب توسعه روزي و مانع از فقر و بيچارگي مي باشد، و همچنين شفاي هر دردي در آن ريزه هاي غذا خواهد بود.

چهل داستان و چهل حديث از امام محمد باقر(ع)/ عبدالله صالحي


بدون دیدگاه

هنوز دیدگاهی وجود ندارد.

فید دیدگاه‎ها بازتاب‎ها

دیدگاهتان را بنویسید