گرمن گنه روی زمین کردستم

 

عفو تو امیدست که گیرد دستم

 

 

گفتی که به روز عجز دستت گیرم 

 

 

عاجز تر از این مخواه که اکنون هستم


بدون دیدگاه

هنوز دیدگاهی وجود ندارد.

فید دیدگاه‎ها بازتاب‎ها

دیدگاهتان را بنویسید